کلبه ی عشق
درباره وبلاگ


...باز هم سلام خوبین؟می خواستم بهتون بگم از اینکه وبلاگ منو انتخاب کردید ممنونم... بازم بهم سر بزنید...

پيوندها
هر چي كه فكرشو كني
دانلود آهنگ جدید
پاتوق دختر پسرای ایران - گچساران
دوستانه
خرید عینک آفتابی اورجینال
خرید عینک آفتابی
ساعت مچی مردانه
ساعت مردانه مچی
خرید عینک آفتابی پلیس
ساعت مچی
redasdsadasdasd
موس بیسیم شیشه ای

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کلبه ی عشق و آدرس kolbehyeeshgh.loxblog.comلینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 425
بازدید دیروز : 44
بازدید هفته : 469
بازدید ماه : 470
بازدید کل : 4573
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1


Alternative content





کد متحرک سازی عنوان وبلاگ دريافت همين آهنگ
نويسندگان
مهتاب
pari

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبهبرچسب:خدا, :: 15:28 :: نويسنده : مهتاب

 
دو شنبهبرچسب:شانس,خدا,اعتقاد, :: 15:3 :: نويسنده : مهتاب

می گفت که بدشانسی زندگی اش را گرفته... می گفت که همه ی درها به روی او بسته است.

 

می گفت خیلی رنج می برد.

به او گفتم که نظرم این نیست.

گفتم که با این نگاه ها، گوهر وجودش را حیف خواهد کرد.

گفتم که اگر نگاه الهی خود را خوب باور کنیم، همه چیز درست می شود.

گفت: نگاه الهی؟ مگر حرف های من خارج از نگاه الهی است؟

گفتم: به خدا اعتقاد داری؟

گفت: هم به خدا اعتقاد دارم هم به شانس.

گفتم: می دانم حرفی که می خواهم بزنم، برایت دریچه ای سوال باز می کند. سوالاتت را بگذار وقتی دیگر. فقط احتمال بده این نگاه حقیقت داشته باشد. نگاه ما این است که شانس به معنای تصادف محض وجود ندارد. اینکه در هر مشکلی دنبال درس های پنهانش می گردیم چرا که همه را در محدوده ی تربیت الهی می دانیم؛ البته برنامه ریزی و تلاش می کنیم تا کمتر دچار مشکلات شود. دیگر اینکه ...

گفت: دیگر چه؟

گفتم: با نگاه الهی نسبت به بالا و پایین دنیا آسیب پذیر نیستیم؛ چرا که نگاه الهی می گوید دنیا مسافرخانه است و قرار است بعد از مرگ به جهانی مهم تر و بزرگ تر برویم. بنابراین به بالا و پایین دنیا دل نمی بندیم که از آن ضربه خوریم.

اگر اینگونه نگاه کردی، نه تنها مشکلات نگرانت نمی کند، بلکه به آنها زیبا می نگری.

با روانشناسی جدا شده از تفکر دینی، تلقین جای حقیقت را می گیرد.

با نگاه جدا شده از تفکر دینی، نمی شود مشکلات را اینقدر زیبا دید.

خدا ما را دوست دارد و تمام مراحل این کلاف پیچیده، برای نزدیک کردن من به زیبایی مطلق است.

فقط باید از تمام وجود، زیبایی مطلق را بخواهیم.

 
دو شنبهبرچسب:خداوند,خدا,دل,دلشکسته,دلتنگ,دلتنگی, :: 14:41 :: نويسنده : مهتاب

 

می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.

 

دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم.

هنوز خدایت همان خداست!

هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.

و جنسش عوض نمی شود ...

و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ... برای همیشه!

چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،

صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی، خشنودی مرا.

من گفتم: وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت ...

با عشق !

 
دو شنبهبرچسب:سفر,عشق,گل,خدا, :: 14:29 :: نويسنده : مهتاب

 

سفر آغاز کن به سوی شهر بی رنگی ها و گل عشق به خداوند را در دشت سفیدش بکار و با اشکهای خونیت آبیاری اش کن تا به کسی به غیر از او عشق مورزی که  تنها او شایسته عشق ورزیدن است.

زنگی مانند باغی بیش نیست بهارش زیبا،تابستانش دل انگیز،پائیزش غم انگیز و زمستانش درد آور است.هرگز بهاین زندگی دل نبند زیرا هیچ چیزش به درد انسان نمی خورد.زندگی را دوست بدار تا دوستت داشته باشد!!!

 

 

 
جمعهبرچسب:خدا,دعا, :: 16:17 :: نويسنده : مهتاب

 

امروز صبح که از خواب بلند شدی،نگاهت میکردم،و امید وار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه،نظرم را بپرسی،یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگیت افتاده از من تشکر کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی.مشغول انتخاب لباسی هستی که می خواهی امروز بپوشی.وقتی داشتی اینطرف و آنطرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که باستی و به من بگوئی:سلام؛اما تو خیلی مشغول بودی.یک بار مجبور شدی منتظر بشوی،وبرای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی صندلی بنشینی.
بعد دیدمت که از جا پریدی.خیال کردمیخواهی بامن صحبت کنی،اما....
 



ادامه مطلب ...
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد