کلبه ی عشق
درباره وبلاگ


...باز هم سلام خوبین؟می خواستم بهتون بگم از اینکه وبلاگ منو انتخاب کردید ممنونم... بازم بهم سر بزنید...

پيوندها
هر چي كه فكرشو كني
دانلود آهنگ جدید
پاتوق دختر پسرای ایران - گچساران
دوستانه
خرید عینک آفتابی اورجینال
خرید عینک آفتابی
ساعت مچی مردانه
ساعت مردانه مچی
خرید عینک آفتابی پلیس
ساعت مچی
redasdsadasdasd
موس بیسیم شیشه ای

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کلبه ی عشق و آدرس kolbehyeeshgh.loxblog.comلینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 4106
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1


Alternative content





کد متحرک سازی عنوان وبلاگ دريافت همين آهنگ
نويسندگان
مهتاب
pari

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبهبرچسب:رمان یک لر, :: 18:21 :: نويسنده : مهتاب

دیشب یه پشه نیشم زد...

پاشدم دنبالش کردمو بالاخره گوشه اتاق خفتش کردم..

اومدم بکشمش که یهو گفت:"بابا...!؟"

راست میگفت من باباش بودم....

خون من تورگ هاش بود!!

تا صبح توی بغل هم گریه کردیم...!

برگی از رمان یک لر

 
یک شنبهبرچسب:رفاقت, :: 18:16 :: نويسنده : مهتاب

رفاقت برای تازه به دوران رسیده ها تفریحی بیش نیست...

اما برای دوستان واقعی که رفاقت را میفهمند...

زندگیست!

 
یک شنبهبرچسب:زندگی,مشکلات, :: 17:52 :: نويسنده : مهتاب

اگه توی راه رودخونه هیچ سنگی نبود تا راهش رو سد کنه و براش مشکل ایجاد کنه...

صدای رودخونه هیچوقت اینقدر زیبا نمیشد....

درست مثل زندگیه ما آدمها....

 
یک شنبهبرچسب:پاییز, :: 17:44 :: نويسنده : مهتاب

یه لحظه فکر کنین...

اگه پاییز نمی اومد تا جون طبیعت روبگیره،اونوخ...

به نظرتون بازم میتونستیم بگیم بهار زندگیه دوباره ی طبیعته؟...متعجبچشمک

 

 
یک شنبهبرچسب:, :: 17:41 :: نويسنده : مهتاب

این وب مال یکی از دوستامه دوس داشتین  سر بزنین بدک نیست:

www.pari77.blogsky.com

 
چهار شنبهبرچسب:دل,قلب, :: 16:59 :: نويسنده : مهتاب

حواسمون باشه دل ادما شیشه نیست که روی اون ..ها..کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم

بعدوایسیم اب شدنشو تماشا کنیم!!!!!

روشیشه نازک دل ادما اگه قلبی کشیدی باید مردونه  پاش وایستی...چشمک

 
پنج شنبهبرچسب:ساده,ساده که باشی, :: 13:1 :: نويسنده : مهتاب

ساده که باشی همه چیز خوب میشود... خودت... غمت... مشکلت... غصه ات...

 

هوای شهرت آدمهای اطرافت حتی دشمنت

یک آدم ساده که باشی برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست که قیمت تویوتا لندکروز چند است فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد

مهم نیست نیاوران کجاست شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه کدام حوالی اند

رستوران چینی ها گرانترین غذایش چیست

ساده که باشی همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود همیشه لبخند بر لب داری

بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی

ساده

آدم برفی که درست میکنی شال گردنت را به او میبخشی

ساده که باشی همین که بدانی بربری و لواش چند است کفایت میکند نیازی به غذای چینی نیست آبگوشت هم خوب است

ساده که باشی...

 
پنج شنبهبرچسب:جرم,گلفروش,عشق,عاشقی, :: 12:40 :: نويسنده : مهتاب

دیگر دیدن دختران گلفروش صحنه ای همیشگی شده... فرقی شاید نکند پسر یا دختر بودنشان، اما نمی دانم چرا دیدن دخترانی از این دست بیشتر تکانم می دهد.

 

در طول روز اغلب خلوتی نمی یابم، مگر در حین رفت و آمد در شهر و وقت گذرانی پشت ترافیک اینجا همان جایی است که این دخترکان را می بینم... همگی شبیه به هم اند نگاه همه شان شبیه هم است...خواسته شان هم عین هم.

 

اینها شاید تنها آدمیانی باشند که از داشتن گل در کنار خود و همراه خود مسرور نیستند. عین باری می بینند گلها را که خلاصی هرچه زودتر از آن برایشان شیرین است!

من و تو هم در نظر او یکی هستیم گاه به چشم فرشتگانی که تنها با خرید چند گل از او، اندکی امیدش می بخشیم گاه هم به چشم دیوهایی که برای خرید چند گل باید منت مان را بکشد!

 

و تحمل کند سر تکان دادن های گاه با عصبانیت مان را...

می بینی؟ او انسان است، تو نیز. یکی گل را مثل عشق می داند، دیگری فقط باری سنگین... یکی با تفاوت گلها سرخوش است، دیگری فرقی نمی کنند گلها برایش . هر دو هم پیش روی تو اند.

میگویند ساکنان دریا پس از مدتی صدای دریا را نمی شنوند. و این عادت و فراموش شدن صدای آرامش بخش دریا را تعمیم بده به عادتهای زندگی شاید وقتی که هر روز گل ها را ببینی و ببویی ... بعد از مدتی همه چیز عادی و روزمره شود آن قدر عادی که شاید اصلا یادت برود یک روزی عاشق بوده ای!

همیشه رابطه چاره نیست گاهی باید به فاصله مهلت دا .فاصله گاهی اشتیاق می آورد ...عشق می آفریند آدم ها وقتی عاشق می شوند مهربان تر از همیشه اند پروانه ها را دوست دارند. گل ها ، درختان ، شکوفه ها ...برف ...باران...

آدم ها عاشق که می شوند با همه چیز مهربان می شوند حتی کلاغ هایی را که از سر بی خیالی روی بام ها می نشینند. عاشق که می شوند هم مرغ عشق را دوست دارند هم گربه های بدجنس را هم شب سیاه را دوست دارند و هم روزهای آفتابی را...

 

وقتی باران می آید اخم هایشان توی هم نمی رود زیر باران راه می روند ...اشک می ریزند ...شعر می خوانند...

حتی عاشق خیابان های خلوت و طولانی می شوند...

عاشق برگ های خزان زده ...عاشق شاخه های درختان پیر ..نیمکت های خالی ...فنجان های جفت قهوه . دیوان حافظ ...فال ...و تردید میان رسیدن و نرسیدن...

قطره های اشکی که توی خلوت می چکد روی دفتر خاطراتشان. روی عکسی که لبخند می زند... و شعرهایی که گاه و بیگاه از درون دلی سرشار از رنج و درد زاده می شوند...

آدم ها وقتی که عاشق می شوند با همه ی دنیا مهربان می شوند غیر از رقیبی که می خواهند با دست خودشان خفه اش کنند و باز تضادی دیگر!

 

آدم ها عاشق که می شوند مالک هم می شوند مالک قلبی که فقط باید برای تو بتپد مالک چشمی که فقط باید به تو نگاه کند مالک لبی که فقط به تو بخندد مالک روحی که فقط مال تو باشد.

آدم ها عاشق که می شوند سخت می شود کنارشان ماند و آزاد بود. شاید بهتر باشد دخترک گل فروش هیچوقت عاشق گل ها نشود!

برای دوست داشتن دنبال باران و شقایق نباش، گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که زندگیت را روشن می کند.

 

 

 
پنج شنبهبرچسب:کلبه,کلبه ی عشق, :: 12:21 :: نويسنده : مهتاب

در خیالم بت تو کلبه ای از عشق میسازم

دور تا دورش را پنجره میکنم تا نور خور شید وفا

همیشه به درون آن بتابد و آنرا گرم و روشن و دلپذیر کند

در کلبه را با پیچک محبت تزئین میکنم و لا به لایش

گل یادت را با سلیقه میگذارم تا اگر روزی زمانه

ما را از هم جدا کرد آن گل مرا به یادت بیاندازد

از خیالم بیرون می آیم و...

تو اینجایی

تا با هم

خیالم را

به واقعیت

تبدیل کنیم

 
دو شنبهبرچسب:شانس,خدا,اعتقاد, :: 15:3 :: نويسنده : مهتاب

می گفت که بدشانسی زندگی اش را گرفته... می گفت که همه ی درها به روی او بسته است.

 

می گفت خیلی رنج می برد.

به او گفتم که نظرم این نیست.

گفتم که با این نگاه ها، گوهر وجودش را حیف خواهد کرد.

گفتم که اگر نگاه الهی خود را خوب باور کنیم، همه چیز درست می شود.

گفت: نگاه الهی؟ مگر حرف های من خارج از نگاه الهی است؟

گفتم: به خدا اعتقاد داری؟

گفت: هم به خدا اعتقاد دارم هم به شانس.

گفتم: می دانم حرفی که می خواهم بزنم، برایت دریچه ای سوال باز می کند. سوالاتت را بگذار وقتی دیگر. فقط احتمال بده این نگاه حقیقت داشته باشد. نگاه ما این است که شانس به معنای تصادف محض وجود ندارد. اینکه در هر مشکلی دنبال درس های پنهانش می گردیم چرا که همه را در محدوده ی تربیت الهی می دانیم؛ البته برنامه ریزی و تلاش می کنیم تا کمتر دچار مشکلات شود. دیگر اینکه ...

گفت: دیگر چه؟

گفتم: با نگاه الهی نسبت به بالا و پایین دنیا آسیب پذیر نیستیم؛ چرا که نگاه الهی می گوید دنیا مسافرخانه است و قرار است بعد از مرگ به جهانی مهم تر و بزرگ تر برویم. بنابراین به بالا و پایین دنیا دل نمی بندیم که از آن ضربه خوریم.

اگر اینگونه نگاه کردی، نه تنها مشکلات نگرانت نمی کند، بلکه به آنها زیبا می نگری.

با روانشناسی جدا شده از تفکر دینی، تلقین جای حقیقت را می گیرد.

با نگاه جدا شده از تفکر دینی، نمی شود مشکلات را اینقدر زیبا دید.

خدا ما را دوست دارد و تمام مراحل این کلاف پیچیده، برای نزدیک کردن من به زیبایی مطلق است.

فقط باید از تمام وجود، زیبایی مطلق را بخواهیم.